زدن مترادف
زدن مترادف اسم فرم
- خنجر.
- داشتیم، کشیدن، تراشیدن، کشویی، toddle، داد و بیداد، scuffle، shambling، لنگش.
زدن مترادف فعل فرم
- trill، chirp، chirrup، آواز خواندن، توییتر، quaver.
- جسم گلوله مانند.
- مشت, scuffle, shamble, داد و بیداد، slouch، لنگی, chug, بکشید.
- هم امیختن, درهم و برهم کردن، تکان تکان خوردن، مخلوط، اختلال, اشتباه, تغییر, مبادله.