سیاه و سفید مترادف
سیاه و سفید مترادف صفت فرم
- بد بخت ملال انگیز، فاجعه غم انگیز، morose، افسرده، تلخ، وخیم، بد بخت، ترسناک، وحشتناک، سودا، funereal.
- رنگی، تیره پوست swart، swarthy، melanoid.
- کم unlit جوهر تاریکی، pitch-dark، زمین سیاه و سفید، unilluminated، سمور، کلاغ سیاه، آبنوس، جت، sooty، تیره رنگ، نور، نور.
سیاه و سفید مترادف فعل فرم
- blacken.