شرمنده مترادف


شرمنده مترادف صفت فرم

  • خجالت mortified abashed، تحقیر، chagrined، shamed، کردن، گوسفندوار، فروتن، پشيمان، پوزش می طلبیم، disgraced، فروتنی،، putdown.
شرمنده لینک های مترادف:

شرمنده مترادف،