طوفان مترادف


طوفان مترادف اسم فرم

  • رگبار گلوله باران بهمن، بمباران، سیل، سیل، هياهو، تشنج، تحول، طوفان، هیاهو، فوران، انفجار، فوران، تپش.
  • هیاهو طوفان داد و بیداد، شیوع، انفجار، تحول، نابرای، هياهو، هیجان، آنزیم، کارهای، فوران، هیاهوی، تحولات ناگهانی و عمده.

طوفان مترادف فعل فرم

  • حمله، حمله به اتهام حمله، اعتصاب، وضع محاصره به, حمله, عجله, besiege, سلب.
  • خشم بخار، بیهوده گویی، داد و بیداد، fulminate اجرا amok، منفجر، با بیحوصلگی حرف زدن، bluster، بالا بردن قابیل، رفتن از جا در رفته.
طوفان لینک های مترادف: حمله, عجله, سلب,

طوفان مترادف،