ظریف مترادف


ظریف مترادف صفت فرم

  • با ملاحظه مدبرانه حساس ظریف, دیپلماتیک, مناقصه, regardful مراقبت دقیق، پاسخگو.
  • تصفیه با وقار برازنده، ذوق، غنی، بدیع، مجلل، جلا، مودب، با وقار، genteel، well-bred، شیک، درجه یک.
  • حساس حاد مشتاق، دانا، فهیم،، رخنه باهوشتر انتخابی با احتیاط بحرانی, سریع,، تیز دقیق، تصفیه شده.
  • دقیق ظریف خوب، حساس، زیبا، ظریف، نفیس، تصفیه شده، کشت، پیچیده و استادانه, ماهرانه, به دقیق.
  • ظریف خوب، آرام، خوش طعم خوب، تصفیه، rarefied، روح، مناقصه، نازک، باریک، ظریف، زیبا بافت گریزان سایه اثیری، گمراه کننده است.
  • ماهرانه، هوش، همه کاره، adroit، استادانه، چالاک، dexterous، حیله گر، باهوش، زیرک، مکار، پیچیده، فریبنده، حیله گری، ظریف، نرم و صاف کردن، حیله گر، ستاره مودب، حنایی.
  • نحیف، خوش طعم، شکننده، آسیب پذیر، ضعیف، ضعیف، بیمار، حساس، مناقصه، لرزان و شکننده و لرزان، نا امن است.
ظریف لینک های مترادف: دیپلماتیک, مناقصه, ماهرانه,

ظریف مترادف،