غیر طبیعی مترادف


غیر طبیعی مترادف صفت فرم

  • ساختگی مصنوعی، تاب اجباری، آسیب دیده، تئاتر، صورى، مانور، زحمت کشیده، تیره و تار، خود آگاهانه.
  • عجیب و غریب فراطبیعی وهم آور، eldritch، مرموز، شبح وار، preternatural، unearthly، عجیب، غیر طبیعی.
  • غیر معمول غیر طبیعی، نامنظم، غیر منتظره، فوق العاده عجیب و غریب،، عجیب و غریب، گریز از مرکز، عجیب و غریب, غیر عادی, نابجا، آتیپیک، منحرف.
  • قابل توجه باور نکردنی معجزه آسا, شگفت آور, استثنایی، فوق العاده، باور نکردنی، غیر معمول، مفرد.
  • هیولا و غیرانسانی و وحشیانه, وحشیانه, coldblooded, شنیع، شیطانی، وحشتناک، زبان نیامدنی, شیطانی, بد.
غیر طبیعی لینک های مترادف: غیر عادی, شگفت آور, وحشیانه, شیطانی, بد,

غیر طبیعی مترادف،