فرمان مترادف


فرمان مترادف اسم فرم

  • حکم سفارش، فیات، فرمان، اتهام برسند، جهت.
  • حکم قانون حاکم بر قانون و قانون و مقررات و فرمان، قانون.
  • حکم قانون، اعلام، فرمان فرمان، فیات، سفارش، بيانيه، ukase.
  • فرمان سفارش، فرمان، اساسنامه، صدور اعلام، بیانیه، حکم، فیات حاکم ukase pronunciamento کانن، قانون.
  • قانون است.
  • مقام قدرت، کنترل، تسلط دست بالا، نوسان، برتری.

فرمان مترادف فعل فرم

  • دقیق، لوی، تحمیل، استنباط، بیرون کشیدن، درخواست.
  • سفارش نیاز، امر مقدر، فرمان، احضار، عطا کند.
  • مقدر سفارش اعلام، تصویب، فرمان، تلفظ، اجازه، تنظیم، دیکته، قانون، تجویز، تصمیم می گیرید.
  • کنترل مستقیم، قانون، راهنمای، حکومت سلطنت، وادار، مدیریت.
فرمان لینک های مترادف: