فعال کردن مترادف


فعال کردن مترادف اسم فرم

  • انحراف خم منحنی، پیچ و تاب، قوس، کج و معوج، تنوع، digression، divagation، swerve، تغییر، واگرایی، میخ سرپهن کوچک، انحراف، نوسان.
  • دید قانون عمل، ژست، دفتر، واکنش، دانشجویان انجام پاسخ البته گام، رفتار.
  • سبک شیوه, راه, مشخصه، منش، گرايش، خم، تمایل، ویژه خویی، خوی، حالت، طنز، آرایش.
  • شانس تلاش، سعی کنید، جانشینی، هم فرصت، محل، مناسبت، لحظه، تقلا دور، برو.
  • پیاده روی درایو تفرج، گشت، تور، مدار، گردش، ورزش، پخش، قدم زدن، گردش، تنه زدن، اجرا، amble، مشروطه.
  • چرخش انقلاب، چرخش، gyration، برگشت وارون، پیچ، کویل، حلقه، pirouette، گردش، چرخ، تلنگر، حرکت کردن، ادی.

فعال کردن مترادف فعل فرم

  • انرژی بسیج، حرکت، روح شروع، تحریک، بود، هم بزنید، بی درنگ، سوق دادن، فشار، اشاره، ایجاد انگیزه.
  • تبدیل تغییر transmute، transmogrify، تغییر، اصلاح، تغییر شکل، transfigure، metamorphose، متفاوت است، متفاوت، تبدیل، بازسازی، recast، جهش.
  • توانمندسازی تسهیل اجازه، مجوز، اجازه، تحریم، حکم، واجد شرایط، capacitate، نماینده، depute.
  • حلقه غلغله، چرخش، تلو تلو خوردن, تلو تلو خوردن حرکت چرخشی، آچار، چرخش، شنا.
  • خم منحنی بریزید، پیچ، قوس، فلکس، مانع شدن مفصل گردنده، پیچ و تاب، معوج، زیگزاگ، مار، ورق رنگی، حلقه، مارپیچ.
  • مایه دلمه، خراب ترش، اسیدی، acidulate، لخته، putresce، putrefy، لکه دار کردن، تجزیه، قالب، رو به زوال، بد.
  • منحرف متقاعد کردن، تغییر، غلبه بر را، تعصب، تجدید نظر، تجدید نظر، برداشت، تغییر ذهن خود، نقص، renege، جمع شدن، اصلاح.
  • منحرف، منحرف، واگرا، هدایت، بازگشت، پرت شدن، divagate، منحرف شدن، تغییر، veer، میخ سرپهن کوچک، ترمز ماشین، ایران، چنگال، تغییر مسیر، قرار دادن، خاموش، نوسان در اطراف.
  • چرخش چرخند، معکوس ترانهادن، upend، تلنگر، فلاپ، ناراحت، واژگون، چرخش، معکوس کردن، دور چرخ، gyrate، دایره، غلغله، سوئیچ.
فعال کردن لینک های مترادف: راه,

فعال کردن مترادف،