متفکر مترادف


متفکر مترادف اسم فرم

  • نابغه تعجب، جادوگر، نابغه، استاد دانشمند، سیج، گورو، عقل، مربی، اقتدار، صدای تیز و تند.

متفکر مترادف صفت فرم

  • inconsiderate، خودخواه، بی تفاوت، بی عاطفه، خود محور است.
  • مراقبه، مشورتی، نشخوارکنندگان، بازتابنده، تفکر، معنوی، مفهومی، متفکر، افسرده، musing، تفکری است.
  • مواظب و مراقب باشید و با ملاحظه، بدون خود خواهی، نوع، مفید نگران مدبرانه محضر، با احتیاط.

متفکر مترادف فعل فرم

  • مدیریت مستقیم، نظارت، سرب، حاکم بر انجام، مهندس، کارفرمایی، اداره، officiate توستماسترز علوم پزشکی استاد از مراسم تشریفات، رئیس، گوینده.
متفکر لینک های مترادف:

متفکر مترادف،