محصور مترادف


محصور مترادف فعل فرم

  • درج اضافه الحاق، قرار دادن، شامل، فراگیر، نگه، آغوش، درک، شامل، ترکیب.
  • نرده احاطه کرده، در بسته، محاصره، سجاف encase، بازگرداندن، شامل engird، محدود،.
محصور لینک های مترادف: