مختل مترادف


مختل مترادف فعل فرم

  • زخمی آسیب، آسیب، صدمه، مانع مانع، vitiate، بدتر، از بین بردن، مارس، فلج، خراب، نابود کردن.
  • قطع شکستن تداخل، interject، interpose، ناراحت، disorganize، از بین بردن، بنويسيم،، دچار تشنج است.
مختل لینک های مترادف: