مدیریت مترادف


مدیریت مترادف اسم فرم

  • عملیات جهت، کنترل، مقررات، نظارت بر صلاحیت این دادگاه ها، دست زدن به در حال اجرا.
  • مقامات دولت، رهبری، دولت، جهت ریاست، هیئت مدیره، رژیم، قابل فهم، ایجاد.

مدیریت مترادف فعل فرم

  • دستکاری رسیدگی به استفاده از، کنترل، مانور، مهندس، wangle، استفاده از، استفاده، اداره کردن، درخواست، کار، استخدام.
  • مستقیم، انجام، نظارت، اداره، حمل، کنترل، کار، کار، اجرا، سر، سرب، درایو، راهنمای، هدایت، خلبان، متفکر، بیش از ریاست، تنظیم.
مدیریت لینک های مترادف: