منحرف مترادف
منحرف مترادف اسم فرم
- deviate و بزهكارانه و نابجا، منحرف، بطلبيد.
منحرف مترادف فعل فرم
- بشویند.
- فاسد debase جلب، vitiate، misdirect، گمراه، deprave، از راه بدر کردن، debauch.
- منحرف شدن veer رویگردانند، منحرف، خم، منحرف، تغییر، تغییر، واگرا، میخ سرپهن کوچک، خجالتی، ایران.
- واگرا، متفاوت، منحرف، veer، ولگرد، گمراه، سرگردان، روشن، خم، متفاوت است، ترک، میخ سرپهن کوچک، بی هدفی، ایران، پرت شدن، divagate، کویر، نقص.