مواظب مترادف
مواظب مترادف اسم فرم
- watchfulness هوشیاری توجه، آمادگی، هوشیاری، circumspection، بیداری، guardedness، تدبر، توجه، نظارت، آگاهی، ادراک، تمرکز حواس، احتياط، سعی و کوشش.
- نگهبانی سنتینال مانیتور, نگهبان, گارد، ماهان، ناظر، ناظر، وارنر، جاسوسی، signalman، گشت، نقطه، vedette، surveillant.
- پست چشم پوشی کردن ارگ، برج.