ناراحت مترادف


ناراحت مترادف اسم فرم

  • اختلال اختلال، پریش، اختلال indisposition، بیماری، شکایت، بیماری، بیماری، سجده، disquiet، تحریک، discomposure، اغتشاش.

ناراحت مترادف صفت فرم

  • اشتباه آشفته، آشفته، disquieted سر در گم، متلاطم، unnerved، deranged، perturbed، disconcerted، ruffled، تاسف، کاربرده.
  • سوزان.
  • لغو سرنگون تبديل کرده، واژگون، روبترقی، overset، upended، وارونه، وارونه.

ناراحت مترادف فعل فرم

  • اشتباه مزاحم بنويسيم،، disquiet، bewilder، fluster، unnerve، derange، پیوند، disconcert، ruffle، dismay.
  • واژگون سرنگونی، واژگون شدن بیش از نوک، سرنگونی، upturn، مضمحل، upend، معکوس کردن.
ناراحت لینک های مترادف: سوزان,

ناراحت مترادف،