نقص مترادف


نقص مترادف اسم فرم

  • عدم تقصیر نقص، peccadillo، کمبود، foible، کمبود منهای ضعف و نقطه ضعف و کمبود و محصول، لکه دار کردن.
  • نقص، لکه دار کردن، گسل، انحراف، نقص، نقطه، ناهنجاری، لکه دار کردن، لکه، لکه، blotch، لک، اشک، اسکار، کرک، شکستن، شقاق.
  • نقطه ضعف نقطه ضعف، ناتوانی، مانع، کمبود نقص، مانع، مجازات، بار، مانع، سد.
  • کمبود بی کفایتی defectiveness ناتمامیت ضعف, عدم, نقص گسل عیب عدم لکه دار کردن، peccadillo.

نقص مترادف فعل فرم

  • صحرا رها، شورش، ميان برداشت، رها، ترک، ترک.
  • مانع مانع جلوگیری، محدود کردن، بررسی، نوار، غیر فعال کردن، مهار، غل, بازگرداندن, محدود، درمانده، مانع، encumber.
نقص لینک های مترادف: عدم, بازگرداندن,

نقص مترادف،