ورق را رو کردن مترادف


ورق را رو کردن مترادف فعل فرم

  • ادغام مخلوط، ترکیب، فیوز، یکی شدن توام، متحد، معاشرت، مخلوط، commingle.
ورق را رو کردن لینک های مترادف:

ورق را رو کردن مترادف،