ولگرد مترادف


ولگرد مترادف اسم فرم

  • ادم اواره و ولگرد.
  • فاحشه.
  • محصولی از گروه ادم اواره و ولگرد، بحد افراط مشروب نوشیدن، derelict، گرفتار فقر و فاقه ولگرد، panhandler، سرگردان، beachcomber.
  • پیاده روی پیاده روی، قدم زدن، گردش سفر تفریحی، saunter، ربط، مارس.
  • گردن کلفت rowdy دشوار گردن کلفت، roughneck، قلدر, bruiser, blackguard, ترور, گردن کلفت, ne'er-do-well.

ولگرد مترادف صفت فرم

  • بی خانمان يک سازمان بى ريشه، غیر مسئولانه، shiftless، بی ne'er-do-well، خوب چیزی، truant، ارتفاع، harum-scarum، improvident، بدنام، بی غم، گدامنش.
  • سرگردان، عشایری، بی بند و بار و peripatetic، غربت، به مهاجر، gadabout، ادم اواره و unsettled wayfaring سیار، گذرا، ولگرد، دست خوش پیشامد میشه.

ولگرد مترادف فعل فرم

  • rove پرسه زدن، سرگردان، محدوده بی هدفی، راندگی، straggle، پر، gad، jaunt، تور، برو.
  • trudge.
  • سرگردان پرسه زدن در بازحمت حرکت کردن، gad، ولگرد، محدوده، بی هدفی، saunter، peregrinate، پیاده روی، rove، مارس، سفر، تور، سفر.
  • منحرف رانش پرت شدن، واگرا، منحرف، منحرف، راه خود را از دست، گمراه مى، روشن، خم، لغزش، گمراه، lapse، amiss بروید.
ولگرد لینک های مترادف: ادم اواره و ولگرد, فاحشه, ترور, گردن کلفت,

ولگرد مترادف،