پاشیدن مترادف


پاشیدن مترادف فعل فرم

  • ناپدید می شوند حرفهای متلاشی, حل, نشت، ebb، نشت، نایاب، اگزوز، مصرف، زباله، اسراف، اسراف، fritter.
  • پراکندگی راندن پراکنده، انتشار، برطرف کردن، گسترش، منتشر، پخش، strew، افشانده شدن.
پاشیدن لینک های مترادف: حل,

پاشیدن مترادف،