پایان مترادف
پایان مترادف اسم فرم
- لهستانی, ظرافت کشت پالایش کمال رعايت وقار suavity شهر نشینی savoir اقتصادازاد پرورش gentility, courtliness.
- نتيجه گيري، پایان، ختم، تکمیل، نزدیک، قطع، windup، اوج، تاج، توقف، برجسته، انقضا، denouement، محدود، مرز، مرگ، انقضا، پرده.
- نتیجه نتیجه نتیجه، حاصل، موضوع، رویداد، حل و فصل، میوه.
- هدف قصد, هدف, علت هدف، مقصد، قصد، شی.
- پایان، پایان، نتیجه نزدیک آخر آتش، توقف، قطع، surcease، انقضا، تکمیل، consummation، تحقق، وضوح، denouement، پس.
- پایانه، اندام، محدود، لبه، مرز، نوک، نقطه، بورن، ختم.
پایان مترادف فعل فرم
- استفاده از اگزوز, نایاب, دور از مصرف، خالی، تخلیه، لهستانی.
- پایان نتیجه گیری بس، توقف، فسخ، surcease، قطع، ترک، بجنگيد، منقضی، کامل، باد.
- کامل، نتیجه گیری، پایان، خاتمه، بستن، بس، توقف، برای رسیدن، تخلیه، قطع، بجنگيد، اوج، شکستن، منقضی، رها، باد، قطعی.