پایین مترادف
پایین مترادف اسم فرم
- تبار، قطره قطره سقوط، سقوط، رد کردن عجله.
- نادر صفر، چیزی حداقل، جزر خراش.
- پایه پا، کف زمین، بنیاد.
پایین مترادف صفت فرم
- تحتانی, کمتر, کوچکتر تابع دوم، سوم، جزئی، پرتاب، کم سطح marginal فرعی فرعی تیترهای، tributary،، قابل استرداد می باشد.
- منکوب دلسرد disheartened، روحیه کم، مايوس، crestfallen، غم، افسرده، نوميد، سودا.
پایین مترادف فعل فرم
- اجازه دهید کشویی، افسرده را پایین، پایین آوردن، غرق، شیب، تبادل نظر، سطح شیرجه رفتن.
- سقوط قطره سرنگونی، کف، کاسه، استمداد، مقابله با، سجده، سطح، راز.
- فروتن تنزل، abase، تحقیر، ادبیاتی رسوايى، نزول مرتبه، debase، تضعیف، تضعیف.
- کاهش، کاهش، غرق، سقوط، کاهش، کاهش، بگیرد، تضعیف، سهولت، کوتاه، قرارداد، خرد شدن، پوست کندن، به حداقل رساندن، تفریق، متوسط، آلو، خلق و خوی.