پر حرفی کردن مترادف
پر حرفی کردن مترادف اسم فرم
- prattle, gabble, فضول،, burble, سخن تند و ناشمرده, بحث کودک.
- زمزمه پچ پچ فوران کننده، burble، بابل، سردرگمی، هياهو، نابرای، سر و صدا، هیاهو، دین.
پر حرفی کردن مترادف فعل فرم
- زمزمه پچ پچ حباب، burble، prattle، gabble، twaddle، prate، gibber، پرحرفی.
- منظور توانم نشت، فاش کردن، آشکار، روان، حمل، ooh و aah، blather، برو در مورد ربط و tattle و گاز, natter.