پر زحمت مترادف


پر زحمت مترادف صفت فرم

  • toilsome دشوار، غم انگیز، دشوار طاقت فرسا، زحمت کشیده، شدید، سخت، wearisome، خسته کننده، مجبور، herculean.
پر زحمت لینک های مترادف:

پر زحمت مترادف،