پوسیدگی مترادف
پوسیدگی مترادف اسم فرم
- تجزیه، پوسیدگی، فاسد، spoliation فساد، کپک زدن foulness، فساد، آلودگی، defilement، سوختگی، سم، رنج، فروپاشی، انحلال، تخریب.
پوسیدگی مترادف فعل فرم
- انحطاط رد، لغزش، lapse سیر قهقرایی، عقب، از بین بردن، خراب، فاسد، تنزل.
- تجزیه فروپاشی، از بین بردن putrefy، چرک، قالب، کپک، روشن، بد، متلاشی، فرو ریختن.