چرخ مترادف


چرخ مترادف اسم فرم

  • دیسک، حلقه، حلقه، دایره، آنولوس، annulet، غلتک، سیلندر، کاستور.

چرخ مترادف فعل فرم

  • به نوبه خود محوری، مانع شدن مفصل گردنده چرخند، چرخش، gyrate، چرخش، غلغله، نوسان، pirouette، آچار، چرخش، رول، دایره، مدار.
  • منحرف ولگرد، تغییر مکان، منحرف، واگرا veer، منحرف، پرت شدن، سرگردان، معکوس، ۱۳۶۲، تجدید نظر، تجدید نظر.
چرخ لینک های مترادف: