چرک مترادف


چرک مترادف اسم فرم

  • suppuration تخلیه, purulence, festering.
  • زخم درد پوستول، آبسه، جوش، carbuncle، التهاب، عفونت، جوش، تخلیه.

چرک مترادف فعل فرم

  • suppurate، ulcerate، اجرا کنید.
  • تحریک تحریک کردن، جان گداز بودن gall، ساییدگی، اخم، roil، مغشوش، طاعون، عذاب، رنجانید، گزنه.
چرک لینک های مترادف: