چمباتمه زدن مترادف


چمباتمه زدن مترادف صفت فرم

  • خشن, squab, squatty, dumpy دلپذیری، thickset، بحالت موازنه دراوردن پر از کنده درخت، stumpy، قالب دار.
چمباتمه زدن لینک های مترادف: خشن,

چمباتمه زدن مترادف،