چوب مترادف
چوب مترادف اسم فرم
- puncheon پالار پرتو، هیئت مدیره، نشسته عبور پرتو، توفال، تیرچه، بروس تمیز, خرپا, دنده, two-by-four.
- ترکه شعبه سوئیچ، عصا، باشگاه، باتوم، میله، شفت، کارکنان، نوار، غير منتظره دانلد، قطب، سهام، cudgel.
- جنگل.
- فشار با نوک انگشت چاقو، سوراخ سوراخ، سیخ، ضربت با مشت، خیز زدن.
- چوب چوب.
چوب مترادف فعل فرم
- ببندید پیوست، اضافه نمودن پین، ناخن، رویه، فیوز، سیمان، چسب.
- سوراخ سوراخ، نفوذ، زخم چاقو نیزه، با مته سوراخ کردن، بر چوب اویختن, prick، سنبله، transfix، گور، perforate.
- صدای پا trudge، تمبر، shamble، کشیدن تلو تلو خوردن، زدن، بارج، تنه زدن، clump، لکنت زبان پیدا کردن, داد و بیداد، waddle، دست و پا کردن.
- قرار محل محوری، بهم زدن، مسائل، درج، مجموعه، وضع، سپرده، نصب.