کاسه مترادف


کاسه مترادف اسم فرم

  • ظرف، ظرف، سفال، سرامیک, ظروف گلی، گلدان، بشقاب، خمره، گلدان، کوزه, کوزه.

کاسه مترادف فعل فرم

  • dumbfound مبهوت، بی حس کردن، تلو تلو خوردن متحیر کردن، تعجب، وحشت زده شدن، شوک، electrify، جار، تکان دادن، جو دو سر تعظیم برداشت، خارج، تسلیم، بیرون، دریافت، بازنشسته، رها، ترک، استعفا، کناره.
  • دست کشیدن پایین طبقه و سقوط کرد، قطره، پایین آوردن، خط تیره پایین، توده یونجه یا کاه، ترتیب، واژگون، سرنگونی، سجده.
کاسه لینک های مترادف: کوزه,