کاوشگر مترادف


کاوشگر مترادف اسم فرم

  • تحقیقات موشکافی، پژوهش، آزمون cross-examination، مطالعه، کباب، بازرسی، تجزیه و تحلیل، جستجو، تشخیص.

کاوشگر مترادف فعل فرم

  • بررسی نگاه به تحقیق، بررسی، سوال، کوره، مطالعه، بازجویی، cross-examine، سر و گوش آب، به همکار، به گودی، بشکافيم.
کاوشگر لینک های مترادف: