کسی را دست انداختن مترادف


کسی را دست انداختن مترادف فعل فرم

  • تحریک کردن آزار و اذیت، زحمت، twit اذیت کردن، تحریک، جاش، طعنه زدن، رنجانید، bedevil، تجمع، هکتور، گردوغبار، دنده دار.
  • محور التماس، importune، تمنایی نق نقو، wheedle، مطبوعات، طبقه، گورکن، cajole، اصرار دارند.
کسی را دست انداختن لینک های مترادف: