کشتن مترادف
کشتن مترادف اسم فرم
- deathblow فضل د کودتا پایان, مرگ, اعزام.
- شکار بازی، معدن، تعقیب، لاشه گوشت، قربانی.
کشتن مترادف فعل فرم
- ذبح اجرا، اعزام به مرگ قرار داده، انجام، انجام دور با، قتل، ترور، انحلال، متمرکزسازی، کشتار، قتل عام، قصاب، مالش، zap.
- مقابله با افست، از بین بردن نقض، لغو، عبور از، قطع کردن، حذف، ابتدا، غیر مستقیم، expunge، extirpate سانسور.
- پایان توقف، توقف، دستگیری، شکست نابود، خاموش، فرو نشاندن، خفه کردن، smother.
- پایمال کردن تلو تلو خوردن، خیره متحیر کردن، مبهوت، bewilder، مدارا، dumbfound.