کندن مترادف


کندن مترادف اسم فرم

  • بقیه خواب آرامش، آرامش، آرامش، آرام، quietude، لختی، quiescence، شكست خواب، خواب، انفعال، مهلت، سکون، عدم.
  • خونسردی و آرامش و آرامش و وقار، صلح از ذهن متانت وقار self-possession تعادل فکری ثبات تعادل self-assurance، sangfroid، داغ.
کندن لینک های مترادف:

کندن مترادف،