کوبیدن مترادف


کوبیدن مترادف فعل فرم

  • اعتصاب wallop, مثل حلزون حرکت بهم، آمار، بوفه، ضرب و شتم، با مگس کش زدن، جعبه، پانچ، چکش، باش.
  • پریشان chasten scourge, مجازات, خود درآورد، ستم، حمله، هجوم.
کوبیدن لینک های مترادف: مجازات,

کوبیدن مترادف،