کوتوله مترادف


کوتوله مترادف اسم فرم

  • قد pygmy بانتام، runt، میگو، حاشیه، عروسک، manikin، manikin، جن، گنوم، lilliputian، آدمک.

کوتوله مترادف فعل فرم

  • تحت الشعاع قرار دادن برج بیش از غالب شدن، پیشی بگیرد، اکسل، تجاوز، بالا، مغلوب ساختن پیشی جستن.
کوتوله لینک های مترادف:

کوتوله مترادف،