کورمالی مترادف


کورمالی مترادف فعل فرم

  • accost سوء استفاده را پیشرفت، affront، توهین، حمله، maltreat، سوء استفاده، را پاس در.
  • تحریک کردن زحمت، مزاحم، اذیت کردن, طاعون رنجانید، مشکل، ناراحتی، آزار، اگار، هکتور، kibitz، bully.
کورمالی لینک های مترادف: