گرم شدن مترادف


گرم شدن مترادف فعل فرم

  • استراحت نرم unbend, گرم کردن، عملکرد، باز کردن، جا افتاده، همانگونه، تسلیم، اقدام، اجازه مو در یک.
  • ذوب حل میلیمتر،، deliquesce، یخ زدایی.
گرم شدن لینک های مترادف:

گرم شدن مترادف،