گره دار مترادف


گره دار مترادف صفت فرم

  • مجموعه پیچیده، خار، خاردار، درگیر و سخت، سخت، به مزاحم.
  • پر از دست انداز، گره، gnarled، ناصاف، knurly، clotted، خشن، ناهموار.
گره دار لینک های مترادف:

گره دار مترادف،