گرگ مترادف
گرگ مترادف اسم فرم
- افسارگسیخته philanderer profligate با چنگک جمع کردن roué مرد زن پرست lady-killer مرد خانمها '، دون خوان casanova، گوشت کوب.
- وحشی، شیطان، کوسه، گردن کلفت، حیوان، سادیست، ببر، واضح تر, فریب, کلاه بردار.
گرگ مترادف فعل فرم
- استنشاق پیچ، بلعیدن کلاغ سیاه، خودرا برای امتحان اماده, صدای بوقلمون در اوردن، بلاغی، gluttonize، تمام فرو برد، حمله.