گلوله مترادف


گلوله مترادف اسم فرم

  • توپ عرصه spherule، جسم کوچک کروی، globelet، قطره، قطرات، لامپ، مهره، شات، سنگ مرمر، نخود، مروارید، نقش ونگار ریگی دادن، لکه.
  • پوسته شات مثل حلزون حرکت, ماشین های اداری، گلوله توپ، dumdum، پرتابه، موشک.

گلوله مترادف فعل فرم

  • اطلاع فاش کردن، آشکار نوک، نشت، باز، روشن، شناخته شده را، توصیه، گزارش، بگویید، ارتباط، توضیح، توصیف.
گلوله لینک های مترادف: