گول زدن مترادف
گول زدن مترادف اسم فرم
- فعالیت شلوغی جنبش، هم بزنید، هیجان، سر و صدا، سراسیمگی، تخمیر، تحریک.
- چرخاندن عطف، sidestep، swerving، مانور انحراف فرار از دستگاه تلبیس نیرنگ عذر نیرنگ حقه بازی، فریب.
گول زدن مترادف فعل فرم
- goad خار، تحریک، اصرار عجله، درایو، بر انگیختن، تسریع، سرعت بخشیدن به.
- jostle فشار پرتاب، زانو، joggle، بوفه، کشیدن، بهم زدن، شانه.
- اردک منحرف شدن، تغییر، رویگردانند, پیچ و تاب و sidestep، محض، موبایل، شروع، تلو تلو خوردن، فرار از، جلوگیری از.
- برای جلوگیری از فرار از طفره رفتن،، دفع کردن حمله حریف، پرچین، زدن، سخن بی معنی وبیهوده، زبان بازی کردن، روشهايي، ابهام،، فریب، فریب.
- ترافیک huckster اسب تجارت، ترتیب، تعمیر، مبادله، فشار، چرخ و مقابله، درخواست.
- پیشدستی کردن outguess، outfox، outclass، تحت الشعاع قرار دادن outflank، اطراف، احمق، خفقان، فوت و فن، را در، بهترین، بدترین حالت، فویل، دام، و دستگاه گیرنده تامین، psych.