دریا مترادف
دریا مترادف اسم فرم
- آب اعماق اقیانوس, اصلی, سیل, شور.
- مجموعهای، جرم، اقیانوس فراوانی تورنت نیاگارا باتلاق دن گودال اسلاو، انگلستان، ملوان دریا سگ.
دریا مترادف فعل فرم
- آسیب زخمی، صدمه دیده است، مختل، از بین بردن آسیب, ناراحت, مختل، خراب، خراب، botch.
- سردرگم محو کردن لکه دار کردن، علامت گذاری، لکه، نقطه، مثله می، ضرب و جرح، زخم.