سایه مترادف


سایه مترادف اسم فرم

  • آنجا نماد فال، باقی مانده، vestige، ردیابی، پاره کردن، قطره، بیت، قدرتمند،، سوء ظن، ته مایه، اشاره.
  • ارتقای تمايز سایه تنوع تیزبینی، تن، ته مایه chiaroscuro، رنگ، nicety، درجه.
  • دل تنگی ابر غم، بلات، آتشک، لام، انگ، لکه، مدفوع، gloominess، سودا، افسردگی، اندوه، ویرانی، بلوز، پتو مرطوب.
  • سایه dimness، sunlessness، تاریکی، تاریکی ربودن، murkiness، ابهام، grayness، هوای گرگ و میش، گرگ و میش، ابری، gloaming، crepuscule.
  • سایه.
  • شبح.
  • صفحه پوشش, سپر, فیلم حجاب، رودريها، هود، کور، سایبان، شاتر، با پارچه مزین کردن، پرده، کرکره.

سایه مترادف صفت فرم

  • تاریکی سایه نور تیره، unlit، غم، یادآوری، sepulchral، umbrageous، سایهدار، خاکستری، محجبه، نمایش.
  • سایه.
  • غیرواقعی شبح وهم آور، طیفی، غیبی، گروه، مرموز، نامحسوس، impalpable، حکمي،، شبح، خالی از سکنه رویا محتمل, wispy.
  • مبهم کم مبهم، مبهم، ابری، beclouded، befogged، نا معلوم، گرگ و میش، پگاه رو، معلوم، تاری، تیره، ابکی، گل الود، مات، فازی، فیلم، لبخند.
  • مشکوک مشکوک مشکوک، غیر مستقیم، غیرقانونی، بدنام، متقلب، مبهم، نامطمئن، غیرقابل اعتماد، ماهی، مشکوک، لغزنده، کج، بی پروا.

سایه مترادف فعل فرم

  • تیره bedim، becloud، befog، تیرگی بلات، خاکستری، تخت، تحت الشعاع قرار دادن، قطع، مبهم، adumbrate.
  • دنبال دنباله، جاسوسی بر روی آهنگ کمیاب شکاری، سگ، دنبال فضولی، سازمان دیده بان، بعد از تگ، دم، حفظ زبانه ها در.
  • سایه.
  • صفحه محافظت از سایه، حجاب، پوشش، پنهان کردن، شاتر، پرده، سپر، کفن، گرفتگی، ماسک، پناه، پنهان سازی.
  • مخلوط، فارغ التحصیل، مقیاس، gradate، مخلوط، تشدید، تیره، روشن.
سایه لینک های مترادف: سایه, شبح, سپر, سایه, سایه,

سایه مترادف،