سطحی مترادف


سطحی مترادف صفت فرم

  • آشکار است، ظاهری، بیرون مشهود، شفافی را منتقل می­کند،.
  • بیرونی, سطح, خارجی, خارج, پوشش, محیطی.
  • شتابزده و سرعت و عجله و شتاب زده، سریع، چفت، عبور slapdash، سریع، تب.
  • کم عمق skin-deep خفیف، واضح است، امری عادی، ثبت اختراع، سطح.
سطحی لینک های مترادف: بیرونی, سطح, خارجی, خارج, پوشش, محیطی,

سطحی مترادف،