عشق مترادف
عشق مترادف اسم فرم
- رابط عشق وعاشقی، روابط عاشقانه، صمیمیت، infatuation، dalliance.
- شور, میل, عشق, infatuation ولع مصرف، اشتیاق، حسرت، coveting، تب و تاب، خلسه، له، شعله.
- علاقه میل پیوست محبت، دوستی، حسن تفاهم، تمایل آفریدگار، خوش مشربی، توجه، صمیمیت، گرمی، ستایش، حساسیت، مهرورزی.
عشق مترادف فعل فرم
- لذت، مانند لذت در مزه، فانتزی، تحسین.
- مثل عشق ورزیدن، adulate، عبادت، گرامی آرزوی، بپندارند، کاج برای.
- نوازش نوازش کردن, آغوش, بوسه, بستر راحت غنودن در آغوش، متنعم.