فیلم مترادف


فیلم مترادف اسم فرم

  • جوي غبار تیرگی، سایه، ابر، مه، گاز، ابری، کدورت، mistiness، مهالود بودن، indistinctness.
  • سینما فیلم های روی صفحه نمایش، تصاویر متحرک، تصاویر متحرک، فیلمسازی، فيلمبرداري، طرفداران هالیوود.
  • عکس متحرک, فیلم, تصویر متحرک, photoplay, تصویر نمایش, نمایش، عکس، غربالگری، اجرا، نمایش, تلنگر.
  • فیلم فیلم سینما، عکس متحرک، تصاویر متحرک، تصویر متحرک، تصاویر متحرک، صفحه نمایش، تلنگر، طرفداران.
  • پوشش لایه غشاء، پوست، integument، حجاب، مقیاس، پهنک برگ، ورق، سفیدی.

فیلم مترادف صفت فرم

  • gauzy cobwebby محض شفاف، diaphanous، به نوعی پارچه ابریشمی، ظریف، نازک، شکننده.
  • مبهم مبهم، محجبه، پوشش غشایی، تاری، تار، سایه، ابری، مات، تیره، مه آلود، نا معلوم, شیری, معلوم نیست.

فیلم مترادف فعل فرم

  • عکس، ساقه.
فیلم لینک های مترادف: فیلم, تلنگر, شیری, معلوم نیست,

فیلم مترادف،