متحمل مترادف


متحمل مترادف فعل فرم

  • تجربه از طریق برخورد، در معرض به ملاقات با، از طریق عبور، تحمل، ارسال به رنج می برند، خرس، آب و هوا، مقاومت در برابر, معده, تحمل, حفظ.
متحمل لینک های مترادف: معده, تحمل, حفظ,

متحمل مترادف،