مناسب مترادف


مناسب مترادف اسم فرم

  • اسپاسم تشنج بادوام تشنج، تشنج، حمله، طلسم، فوران، چشمه، خشم، شور، انفجار، اوقات تلخی، snit، conniption.

مناسب مترادف صفت فرم

  • genteel محترم decorous، مودب، mannerly، punctilious، خشک به نظر برسد، priggish، prudish، مردیا جوان زن صفت.
  • آموزش آماده، آماده، ابتدا سالم، قوی، قادر، هاردی، ناهموار، عضلانی، صدا.
  • دقیق استاندارد صحیح، راست، ارتدوکس، استاندارد، معمولی، پذیرفته شده، اتصالات، زيبنده، ترجیح داده، سنتی، طبیعی، معمول، نشان داد.
  • دیدار مناسب مناسب، اتصالات مربوطه، وابسته، آپارتمان، apposite، مربوطه، موقع، seasonable، با، felicitous، تبدیل شدن خوبی انتخاب شده است.
  • مناسب مناسب، اتصالات مناسب، دیدار، زيبنده، تبدیل شدن، رضایت بخش، کافی, خیاط, قابل قبول و متناسب و مناسب، مبارک است.
  • مناسب, اتصالات, seemly, شدن, دیدار apt apposite، appurtenant مربوطه، راست، قابل اجرا، وابسته، مشروع.
  • مناسب, دیدار, seemly, حق, آپارتمان, خوبی انتخاب شده, تبدیل شدن، اتصالات.

مناسب مترادف فعل فرم

  • ساز و برگ بسيط لباس، انتصاب، عرضه، ارائه، accouter.
  • مصادره تصاحب، غصب، سلب مالکیت را بیش از، ضمیمه، اتخاذ، ضمیمه، commandeer، فرض، پیشدستی.
  • کت و شلوار مطابقت، متناظر با خصوص، يک، همزمان، مسابقه، پاسخ.
مناسب لینک های مترادف: خیاط, مناسب, اتصالات, شدن, مناسب, حق, آپارتمان,

مناسب مترادف،