پوست مترادف


پوست مترادف اسم فرم

  • integument pelt, مخفی کردن، کت، پوسته پوسته شدگی درم، corium، اپیدرم.
  • واغ واغ ییپ صدای تند و تیز، بل، فریاد، فریاد زدن، غرغر، bowwow، arf arf.
  • پوست پوست، پوسته، لایه پوشش، کت، integument، پوست، پنهان کردن، پوست، پوسته.
  • پوست پوشش، پوسته شامه، روکش، پوسته، integument، پوست، پوشش، غشاء.
  • پوست، لایه، لایه بردار، پوست، پوشش بیش از لایه قشر integument, پوست, پنهان, epicarp, قشر.

پوست مترادف فعل فرم

  • تقلب.
  • جیغ زدن، صدای تند و تیز ييپ خلیج، گریه، زوزه موجب شهرت غرغر.
  • زیر فریاد داد، growl، داد، ضربه محکم و ناگهانی، تهدید، تهدید، چوبکاری کردن، قلدر، ارعاب، bluster.
  • پوست کندن پوست نوار خاموش، سپس انبارشان، پوست، مقیاس، برشی، پشم گوسفند وجانوران دیگر، پوست سر، ریش، محصول، حوض، کلیپ، پوست کندن، پوست، آلو.
  • پوست, پوست کندن, decorticate, exoriate, نوار, خراش, کشف.
پوست لینک های مترادف: پوست, پنهان, قشر, تقلب, پوست, پوست کندن, نوار, خراش, کشف,