اجباری مترادف،


اجباری مترادف، صفت فرم

  • inconsiderate، disobliging، sullen، بیمار دفع، churlish، خصمانه.
  • اختیاری و داوطلبانه, رایگان, انتخابی, مجاز, اختیاری, بينابين.
  • داوطلبانه اختیاری اختیاری self-willed رایگان, volitional.

اجباری مترادف